+
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خارِ شبِ بی قراری ام
تا شدهزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مَرهَم نهاد نام تو بر زخمِ کاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم :بیا بیا
زان پیش تر که پاک شود یادگاری ام